محض سال نو و گذراندن سالگرد وبلاگ
داشتم آرشیو سال قبل رو میدیدم، زمان چه زود میگذره، پارسال همین موقع ها بود که من یادداشت های دوم و سوم رو می نوشتم، الان یکسالگیش رو گذرونده این وبلاگ، آدم های جدید دیده به خودش، من بزرگتر شدم کلی و بازهم میگم زمان چه زود میگذره...
سال 90 سال خوبی بود، رُند بود، کاش به این زودی تموم نمیشد! ;)
سال مسافرت، سال پول درآوردن، سال آدمای قدیمی که دوباره سروکله شون پیدا شد و سال آدمای جدید... امروز به یاد سفر شاهرود پارسال با بچه های قدیمی، باز امروز تو فرحزاد جمع شدیم، مرور خاطرات و تصدیق اینکه سرعت گذران سال ها برای هممون تند شده، باید به ناچار تجربه های نو رو امتحان کنم، بااینکه شاید آمادگیشو نداشته باشم حتی...
دوست دارم امسال تکراری نباشه برام، خدایا تجربه بِده، تجربه نو، تجربه نویی که آمادگیشو دارم :)
آرزوی سالی خوب برای همه، یه سال شیرین، سال صلح، سال کم شدن غرورهامون و نزدیک شدن واقعی دلهامون به همدیگه...
فعلا جودی بدون باباست دیگه، مجبوره خودش چرخ وبلاگ رو تکنفره ببره جلو، یارای قدیمی هم هیچکدوم نیستن برای یاری ;)